اهمیت و جایگاه افکار عمومی در نظام اسلامی

از آن‌جا که زندگی اجتماعی مردم همواره به پدیده‌ی افکار عمومی گره خورده است و مردم هم به نوعی سازندگان افکار عمومی هستند و هم به شدت از آن متأثراند، یکی از دغدغه‌های تمامی قدرت‌های سیاسی حاکم در جهان، چگونگی تعامل با افکارعمومی است.

نویسنده:دکتر محمد طیب صحرایی، عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق (ع)


تنویر افکار، تثبیت ساختار

از آن‌جا که زندگی اجتماعی مردم همواره به پدیده‌ی افکار عمومی گره خورده است و مردم هم به نوعی سازندگان افکار عمومی هستند و هم به شدت از آن متأثراند، یکی از دغدغه‌های تمامی قدرت‌های سیاسی حاکم در جهان، چگونگی تعامل با افکارعمومی است.
گروه سیاسی برهان؛ مردم در جوامع مختلف دارای برآیندی از تفکرات، عقاید و ارزش‌ها در مقوله‌های مختلف هستند که می‌توان آن را افکارعمومی نامید. افکارعمومی را جمع تمایلات، درک و فهم طبقات مختلف جامعه و تمرکز آن به سوی یک موضوع خاص نیز گفته‌اند. برخی معتقدند «روسو» اولین کسی بود که عبارت افکارعمومی را برای استناد به سنت‌های اجتماعی وشیوه‌های رفتاری جامعه در حدود سال1744(م) به کار برد. اما اصطلاح افکارعمومی (public opinion) به معنای امروزی، نخستین بار توسط «ژاک نکر» وزیر دارایی «لویی شانزدهم» در آغاز انقلاب فرانسه مطرح شد. او این ترکیب را به منظور بازگو کردن علت رویگردانی سرمایه‌گذاران از بورس پاریس به کار گرفت. به گفته‌ی وی «افکار عمومی قدرت ناپیدایی است که بی‌گنج، بی‌محافظ و بی‌ارتش، برای شهر، دربار و حتی برای قصر پادشاهان قانون وضع می‌کند.» (وینسنت پرایس، 1382)
مفهوم افکارعمومی در گذر زمان دست‌خوش دگرگونی‌های متعددی شده و بر حسب نیازها و شرایط ویژه، تعابیر و تفاسیر خاصی پیدا کرده است. در گذشته و در مفهوم سنتی شاید بتوان افکارعمومی را در سطح خرد، چیزی معادل اراده، احساسات، عقاید قومی ـ قبیله‌ای و در سطح کلان، در برگیرنده‌ی روح محض، باورهای دینی و تعصب ملی در قبال یک مسأله‌ی خاص تصور کرد. اما امروز افکارعمومی را ضمیر باطنی و پنهان اجتماعی و ظهور آن را بازتاب طبیعی اکثریت یک جامعه (خرد یا کلان) در برابر پیام‌ها و رویدادها می‌دانند.

به نظر برخی نویسندگان سیاسی، افکارعمومی موتور محرک دموکراسی است و دارای اثرات مهم و قطعی بر تصمیم‌های سیاسی است اما در این‌جا یک پرسش بنیادین مطرح است که خود افکارعمومی چگونه شکل می‌گیرد و چگونه مدیریت می‌شود؟ چه عواملی، گرایش‌ها و ترجیح‌های مردم را رقم می‌زنند؟ وقایع، نخبگان، سیاستمداران، گروه‌های دارای نفوذ یا ...؟ (Benjamin i.page, 1987)

افکارعمومی همواره در مسیر مطلوب ناظران مختلف با عقاید و سلایق گوناگون حرکت نمی‌کند و با نگاه ارزشی می‌توان گفت افکارعمومی همواره بر مسیر حق پیش نمی‌رود. «هگل» فیلسوف آلمانی، افکارعمومی را به عنوان پدیده‌ای که هم شامل حقیقت است و هم شامل کذب معرفی می‌کند و می‌گوید: «این وظیفه‌ی مردان بزرگ است که یکی را از دیگری تمیز دهند.» (دادگران،1385)
شاید بتوان گفت تصور زندگی عمومی مردم بدون پدیده‌ی افکارعمومی نیز غیرممکن است. به عنوان نمونه، افکار عمومی غالباً از گذشته به عنوان عصر طلایی یاد می‌کند. «آلفرد سووی» اندیشمند و پژوهشگر افکارعمومی در این باره می‌گوید: «هرگز دیده یا شنیده نشده که در یک مقاله‌ی مطبوعاتی یا یک گفتار رادیویی روز، کسی از طرز زندگی سابق بد بگوید.» (دادگران 18:1385)

افکارعمومی بعد از مرگ شخصیت‌ها، احتمالاً نسبت به آن‌ها نگرش مثبت پیدا می‌کند. عیب‌ها و بدی‌ها، کم‌رنگ شده و یا از این پس به‌صورت خصلت‌های جانبی، مشمول چشم‌پوشی می‌شوند. در سطوحی از عامه‌ی مردم ایران گمان بر این است که تاریخ سیاسی ایران، دیگر کسی مانند «امیرکبیر» را به خود ندیده است. درمورد برخی هنرمندان، ورزشکاران و ... نیز این رویکرد را می‌توان کم و بیش مشاهده کرد.

انتقادهای شدید مردم به دولت‌های مختلف در دوره‌های بعدی رنگ می‌بازد وحتی در مواردی همان دولت‌ها با عناوین مطلوب و در مقام محک برای جانشین‌های خود نام‌برده می‌شوند. فارغ از صحت و سقم این برداشت‌ها آن‌چه مورد نظر است ملموس بودن و محسوس بودن جایگاه و اثرگذاری مقوله‌ی افکار عمومی است. به‌ویژه آن‌که این پدیده در حال حاضر بر اثر تحولات شگفت‌انگیز فن‌آوری‌های ارتباطی و اطلاعاتی به اوج شکوفایی و اثرگذاری خود ‌رسیده و دیگر منحصر به گفت‌و‌گوهای محدود و چهره به چهره نیست. از سوی دیگر از آن‌جا که زندگی اجتماعی مردم همواره به پدیده‌ی افکار عمومی گره خورده است و مردم هم به نوعی سازندگان افکار عمومی هستند و هم به شدت از آن متأثراند، یکی از دغدغه‌های تمامی قدرت‌های سیاسی حاکم در جهان، چگونگی تعامل با افکارعمومی است.

افکارعمومی یکی از عوامل مهم و اساسی در برپایی، ماندگاری و نیز افول قدرت‌های سیاسی در جوامع مختلف است، به بیان دیگر افکارعمومی یکی از گلوگاه‌های مؤثر در تبعیت کردن یا نکردن از قدرت سیاسی حاکم است و اگرچه دارای مقاطع مختلف و فراز و فرودهای متعدد است لیکن چگونگی ایجاد و شکل‌دهی آن در بلند مدت نیازمند تدابیر و عوامل قوی و عمیق است؛ تا آن‌جا که به نظر برخی متفکران، مهم‌تر و ظریف‌تر از خود افکارعمومی، چگونگی ورود به ساحت آن و نفوذ و کنترل بر آن است. (متولی، 1384)

در عصر ما همراه با افزایش پیچیدگی زندگی اجتماعی و نوع روابط حکومت‌ها، مردم و نیز تعدد تفکرات حکومتی رقیب، جایگاه افکارعمومی دارای اهمیت فزآینده‌ای است؛ ایجاد و مدیریت افکارعمومی به عرصه‌ای برای زورآزمایی مکاتب و به‌دنبال آن قدرت‌های سیاسی حاکم شده است. در زندگی امروزی بشر، دایره‌ی حضور و اثرگذاری افکارعمومی از مرزهای شهرها و کشورها فراتر رفته و سخن از افکارعمومی منطقه‌ای و جهانی، امری رایج و پذیرفتن فشار و نتایج حضور آن نیز امری ناگزیر شده است. در ادبیات سیاسی جهان به راحتی می‌توان دید که افکارعمومی به قدرت می‌رساند، از قدرت برکنار می‌کند، محاکمه می‌کند و نیز رأی صادر می‌کند. بسیاری از کنش‌ها و واکنش‌های سیاسی، نظامی، اقتصادی و ... در نقاط مختلف جهان و به‌وسیله‌ی بازیگران خرد و کلان اجتماعی، متأثر از قدرت افکارعمومی است و لذا بدیهی می‌نماید که هر نظام حکومتی با هر تفکر و سلیقه، در صدد ایجاد تعامل مطلوب خود با افکارعمومی برآید.

نظام اسلامی از آن‌جا که یکی از انواع اداره‌ی امور بشر است، هم به لحاظ عمومی و هم از آن‌جا که اسلام به عنوان یک مکتب جامع وحیانی در رأس آن قرار می‌گیرد و با عمیق‌ترین لایه‌های وجودی انسان رابطه برقرار می‌کند، علاوه بر مدیریت کلان اجتماعی، کار ویژه‌ی هدایت کلان آن را نیز برای خود فرض می‌داند و به ضرورت باید در تعامل با افکارعمومی دارای اهداف، اصول و برنامه‌های متناسب باشد. بی‌تردید، جوامع بشری با اهداف معینی به تدریج شکل گرفته‌اند، این اهداف در حقیقت همان اغراضی است که افراد آگاهانه یا ناآگاهانه در پی آن هستند و چون در نهایت و در نگاه بنیادین دو گونه نگرش درباره‌ی نظام هستی (الاهی و مادی) وجود دارد، به دنبال آن، دو نوع و دو سنخ هدف در جامعه مطرح می‌شود به طور قطع با این دو نگاه متفاوت ساختار جوامع ـ و از جمله تعامل با مردم و افکار عمومی آن‌ها ـ نمی‌تواند، یکسان باشد. (جوادی آملی، بهار 1387)

این سخن بدان معناست که اگر یک جامعه‌ی اسلامی بخواهد بدون تعارف‌ها و اسم‌گذاری‌های سنتی، خود را اسلامی بداند و از جمله سیاست اعلامی و اعمالی خود را بر مبنای آموزه‌های اسلامی استوار سازد، نمی‌تواند فارغ از انبوه هنجارهای دینی و صرفاً با تقلید و ترجمه‌ی آثار و تجربیات جوامعی که زندگی مادی را برای خویش برگزیده‌اند، رفتار نماید. بررسی ادبیات و عملکرد موجود در حوزه‌ی نویسندگان و حاکمان معاصر جهان اسلام نشان دهنده‌ی فقر جدی تولیدات بومی و درون‌زا و استفاده‌ی وسیع عاریتی از منابع و راه‌کارهای برآمده از خاستگاه‌های غیردینی یا دست کم غیراسلامی از سویی و تشتت فراوان در اهمیت‌دهی به جایگاه و تعامل اجرایی با افکارعمومی در محدوده‌ی اجرا از سوی دیگر است و این در حالی است که منابع اصیل و دست اول اسلامی و به‌ویژه شیعی مملو از مفاهیم و واژگان کلیدی و نیز تعاریف و نظام‌سازی‌های مختلف بر پایه‌ی مبانی معرفتی اسلام و از جمله در مسأله نام برده شده می‌باشد. در حالی که بعضی حکومت‌های موسوم به اسلامی در برخی حوزه‌ها جایگاه تعیین‌کنندگی و پیش‌روی مطلق برای افکارعمومی قا‌یل‌اند و حتی پیروی آن‌ها از احکام اسلامی مبتنی بر مقدار و چگونگی تقاضا و فشار افکارعمومی جامعه نسبت به حکومت است، برخی دیگر از حکومت‌های موسوم به اسلامی برداشت‌های حکومتی خود را از اسلام یا در سایر مقولات بدون هرگونه دغدغه اجرا می‌نمایند و برای افکارعمومی و نقش مردم جایگاهی حداقلی را در نظر دارند و از علل اساسی این وضعیت شاید بتوان عدم ابتنای ساختارهای اجتماعی و روابط بین آن‌ها را بر مبنای آموزه‌های دینی و بومی جهان اسلام دانست. در نظام جمهوری اسلامی ایران نیز اگرچه ساختارسازی‌های مبنایی و شاکله‌سازی‌های عمومی براساس آموزه‌ها و تعالیم اصیل اسلامی مدنظر بوده و هست لیکن تا تولید ادبیات غنی علمی بر این اساس و بومی دیدن مطلب راه بسیاری در پیش است. لذا سؤال جدی که در مقوله‌ی نام برده شده وجود دارد این است که یک نظام سیاسی دینی و به‌طور خاص اسلامی باید چه تعاملی با افکارعمومی برقرار نماید؟

پاسخ صحیح و متقن به این مسأله و ارایه‌ی طرح و به عبارت دیگر مدل‌سازی برای رابطه‌ی مورد نظر علاوه بر نیاز به بررسی عمیق و تطبیقی تجربه‌ی بشری در جهان معاصر و پذیرش یافته‌های عقلانی جوامع مختلف، به‌طور جدی نیازمند تتبع در منابع غنی و دست اول اسلامی است.

تنها نیم نگاهی به وقایع و رخدادهای بیش از یک‌سال گذشته‌ی کشور پیرامون انتخابات دهم ریاست جمهوری و فراز و فرود افکارعمومی درباره‌ی افراد، جریان‌های سیاسی، اجتماعی و... می‌تواند هرگونه شک و تردید را در اهمیت و حساسیت مسأله‌ی مورد نظر برطرف سازد. با توجه به آن‌چه گفته شد تلاش و حرکت برای ایجاد یک الگوی بومی براساس آموزه‌های اصیل اسلامی ومتناسب با مجموعه‌ی عناصر هویتی مردم ایران، ضروری به نظر می‌رسد. در این راه باید با جست‌وجو در منابع اصیل اسلامی (قرآن و سیره‌ی معصومین (علیهم السلام) به‌ویژه سیره‌ی نبوی وسیره‌ی علوی و نیز مروری بر منابع مرتبط تاریخی اسلام از یک سو و نگاهی محققانه و انتخابگر به تجربه‌ی فعلی بشری در مقوله‌ی نام برده شده از سوی دیگر به تعریف و روشن‌سازی ابعاد مختلف و بایسته‌ی این پدیده در حوزه‌ی نگاه اسلامی پرداخته و در نهایت دست‌یابی به الگو و مدلی برای یک نظام سیاسی اسلامی و از جمله نظام مقدس جمهوری اسلامی را مد نظر قرار داد. این نوشته در صدد ارایه‌ی یک دغدغه و اشاره به یک نیاز آشکار ـ اما متأسفانه ـ مورد غفلت امروز جامعه است. البته همان‌گونه که بسیاری از اثرگذاران داخلی توجه شایسته را به مقومات حقیقی جامعه اسلامی ایران ومقتضیات آن ندارند این غفلت نزد اثرگذاران خارجی و دشمنان این نظام ومردم بسیار بیش‌تر وجدی‌تر است و به همین سبب علی‌رغم طراحی‌های سنگین و باشکوه نتایج دلخواه را کسب نکرده‌اند لیکن این توفیق نیافتن، نفی‌کننده و مانع ایجاد تنش‌ها و جوشش‌های مزاحم و گاه و بیگاه اجتماعی از سوی آنان نیست.

یک جامعه و از جمله جامعه‌ی ما در هر یک از شرایط صلح یا جنگ، رفاه یا سختی، شادی یا غم پیش و بیش از هر کس دیگری باید به‌وسیله‌ی اندیشمندان و علاقه‌مندان خودی مورد خطاب وگفت‌وگو قرار گیرد تا بتواند همواره در مسیر صلاح و سداد حرکت نماید. باید برای چنین جایگاه اطمینان بخشی تلاش کرد و این مهم از نخبگانی با افکار دارای خاستگاه اسلام ناب و عناصر هویتی بومی بر می‌آید






تاریخ : سه شنبه 91/10/19 | 8:38 عصر | نویسنده : مرضیه نوری تبار | نظرات ()
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • سوله